اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

افیون زدن

نویسه گردانی: ʼFYWN ZDN
افیون زدن . [ اَف ْ زَ دَ ] (مص مرکب ) افیون خوردن . (آنندراج ) :
این تنگنا نه موقع خواب است سر برآر
افیون زده ست حارس و مست است پاسبان .

امیرخسرو (از آنندراج ).


از برای منع انزال آنکه افیون میزند.

ملافوقی یزدی (از آنندراج ).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.