اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

اقاء

نویسه گردانی: ʼQAʼ
اقاء. [ اِ ] (ع اِ) وقاء. آنچه بدان چیزی را نگاه دارند. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || سپر. (مهذب الاسماء). || (مص ) ناخوش داشتن طعام و شراب را به سبب علتی . (منتهی الارب ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
عقاء. [ ع ِ ] (ع اِ) ج ِ عَقوة. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به عقوة شود.
آقا. (ترکی ،اِ) خواجه . کیا. مهتر. سراکار. سرکار. بزرگ . سَر. سَرور. میر. میره . خداوند. خداوندگار. سیّد. مولی . صاحب . و در صدر یا ذیل نامهای خاص ،...
آقا.(اِخ ) نام قلعه ای بکرمان . رجوع به کلاته ٔ آقا شود.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
(در برابر خانم) این واژه مغولی است و پارسی جایگزین، این است: پاتا pâtâ (پهلوی)****فانکو آدینات 09163657861
پانا . کیا . مهتر . سرکار . بزرگ . سرور
(= بزرگ، مهتر) پارسی جایگزین، اینهاست: سرور sarvar (پارسی نو)، سروشاب soruŝâb (پارتی: sroŝâv)**** فانکو آدینات 09163657861
آغا. (ترکی ، اِ) خاتون . بی بی . سیده . ستی . بانو. بیگم . خانم . || زن . حرَم : اما شرط رعایت اصناف اربعه ، اول جانب حرمهای بزرگ اگرچه در ...
واژه ای غیر مؤدبانه که برای تحقیر و اهانت به کار میرود. برای رد یا نفی نجابت و بزرگی افراد کاربرد دارد. گاهی به عنوان کلمه ندا (واژه ی ندا دادن به د...
جان آقا. (اِخ ) دهی است از دهستان آجرلو بخش مرکزی شهرستان مراغه . در 61 هزارگزی جنوب خاوری مراغه و 15 هزارگزی شمال خاوری شوسه ٔ شاهین دژ ...
« قبلی صفحه ۱ از ۶ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.