اکثوث
نویسه گردانی:
ʼKṮWṮ
اکثوث .[ اَ ] (ع اِ) کثوث . (ناظم الاطباء). اکثوث سرنه را بعضی عشقه و علقمی نیز خوانند طعمش تلخ بود با سرکه خورند. (نزهةالقلوب ). و رجوع به عشقه و علقمی شود.
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
اکسوس . [ اُ ] (اِخ ) به اصطلاح جغرافیای قدیم رود آموی . (ناظم الاطباء)(از ایران باستان ج 2 ص 1694). رجوع به آموی شود.