 
        
            الاء
        
     
    
								
        نویسه گردانی:
        ʼLAʼ
    
							
    
								
        الاء.[ اَ ] (ع  ص ، اِ) ج ِ الیانة. رجوع  به  الیانة شود.
    
							
    
    
    
        
            واژه های همانند
        
        
            
    ۶۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
								
    
    
									
            
										
                
                
                    
											
                        الاء. [ اَ ] (ع  اِ)درختیست  تلخ . (منتهی  الارب ). درختیست  تلخ  که  پیوسته  سبز بود. (اقرب  الموارد). درختیست . (مهذب  الاسماء).
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        الاء. [ اَل ْ لا ] (ع  ص )دنب فروش . (منتهی  الارب ). دنبه فروش . (مهذب  الاسماء).
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        آلاء. (ع  اِ) ج ِ اِلْی  و اَلْی . نعمتها. نیکیها. نیکوئیها. (ربنجنی ) : صفت  و نعت  او بنزد خردهمه  آلاء کبریا باشد. مسعودسعد.پس  پرده  بیند عملهای  ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        الا. [ اَ ] (ع  صوت ) و آن  بر پنج  وجه  است :1- تنبیه  و در این  صورت  بر تحقق  مابعد خود دلالت  کندو بر دو جمله  درآید :  الا انهم  هم  السفهاء.(قرآ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        الا. [ اَ ] (صوت ) کلمه ٔ خطاب  است  یعنی  ای  و به  عربی  یا گویند. (برهان ). در فارسی ... کلمه ٔ خطاب  است  بمعنی  ای . (غیاث  از برهان ). و صاحب  ن...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        الا. [ اَ ] (ع  اِ) الاء. درختیست  تلخ . (منتهی  الارب ). رجوع  به  الاء شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        الا. [ اَل ْ لا ] (ع  ق ) حرف  تحضیض و مختص  به  جمله ٔ فعلیه ٔ خبریه  است . (منتهی  الارب ).
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        الا. [ اِل ْ لا ] (ع  حرف  اضافه ) حرف  استثنا بمعنی  جز، مگر، بجز، غیر از :  فشربوا منه  الا قلیلاً. (قرآن  2 / 249). و همه  خرگاههاست  الا آنجا که  ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        علاء. [ ع َ ] (ع  اِمص ) بزرگواری . (دستوراللغة). بزرگوار شدن  در شرف  و بلندی  و بزرگواری . (دستورالاخوان ).  ||  برتری . (دستور اللغة). رجوع  به  عل...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        علاء. [ ع َ ] (اِخ )موضعی  است  در مدینه . (معجم  البلدان ) (منتهی الارب ).