الاف
نویسه گردانی:
ʼLAF
الاف . [ اِ ] (ع مص ) الف (دوستی دادن ) کسی را به مکانی یا به کسی . (منتهی الارب ). موءالفت .
واژه های همانند
۱۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
ابن علاف . [ اِ ن ُ ع َل ْ لا ] (اِخ ) ابوبکر حسن بن علی نهروانی شاعر. یکی از ندمای معتضد خلیفه ٔ عباسی . وفات به سال 318 هَ .ق . و او را اش...
در فرهنگ کوچه به معنای از کار و زندگی افتادن.
احتمالا دلیل به وجود آمدن این اصطلاح این است که علاف ها (نگاه کنید به علاف) مرتبا در کوچه ها می گشتند ت...
در تداول عامه به معنای نعمات بسیار و بهرهمندی بسیار از مال دنیا. به آلاف و الوف رسیدن یعنی به یکباره ثروتمندشدن.
هزاران درود و ثنا بر او باد