اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

الام

نویسه گردانی: ʼLAM
الام . [ اُ ] (اِ) پیغام و نوشته ای را گویند که زبان بزبان و دست بدست برسانند. || (ص ، اِ) پیغام رساننده .(برهان ). تکرار الام نیز همین معنی دارد. (برهان ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
علام . [ ع ُ ] (ع اِ) چرخ . چرغ . (منتهی الارب ). صقر. (اقرب الموارد). باشه . باشق . واشه . عُلاّم . (منتهی الارب ).
علام . [ ع َل ْ لا ] (ع ص ) بسیار دانا. (اقرب الموارد). نیک دانا. (منتهی الارب ). || کسی که دانا به انساب مردمان باشد. نسابه . (اقرب الموار...
علام . [ ع ِل ْ لا ] (ع مص ) آموزاندن . (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || آگاهانیدن (ناظم الاطباء). || متصف به شجاعت نمودن . || نشان گذ...
علام . [ ع ُل ْلا ] (ع ص ) بسیار دانا. (اقرب الموارد). نیک دانا. || عارف نسب . (منتهی الارب ). عارف به انساب مردمان . نسابه . || (اِ) صقر. ...
الاَّم . [ اِل ْ ] (ع مص ) فرزند ناکس آوردن . || کاری کردن که بدان ناکس کنند و نکوهش کنند. (منتهی الارب ). کاری کردن که مردمان لئیم خو...
ملک علام . [ م َ ل ِ ک ِ ع َل ْ لا ] (اِخ ) کنایه از خدای دانا. خدای علیم . خدای تعالی : عزرائیل سلام ملک علام به سید عالم رساند و رسالت ...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.