الب . [ اَ ] (ترکی ، ص ) دلیر. (شرفنامه ٔ منیری ) (فرهنگ شعوری ) (تعلیقات دکتر معین بر برهان قاطع ج
1 ص
157 از لغةالترک کاشغری ). و رجوع به اَلَب شود
: این جهود و مشرک و ترسا و مغ
جملگی یکرنگ شد ز آن الب الغ.
مولوی .
|| (اِ) شیر. (فرهنگ میرزا ابراهیم ). ظاهراً تخلیطی است که از ترکیب الب ارسلان پدید آمده و الب را شیر پنداشته اند.