الب
نویسه گردانی:
ʼLB
الب . [ اَ ل َ ] (ترکی ، ص ) دلیر. (شرفنامه ٔ منیری ). و رجوع به اَلب شود.
واژه های همانند
۲۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
الب . [ اَ ] (ع اِ) پوست بزغاله . || زهر. شدت گرما. || شدت تب . || آغاز به شدگی دمل . || میلان نفس . || (مص ) تدبیر اندیشیدن بر شکست ...
الب . [ اَ ] (ترکی ، ص ) دلیر. (شرفنامه ٔ منیری ) (فرهنگ شعوری ) (تعلیقات دکتر معین بر برهان قاطع ج 1 ص 157 از لغةالترک کاشغری ). و رجوع به ا...
الب . [ اِ ] (ع اِ) مقداری است معین و آن از سر انگشت سبابه تا سر انگشت ابهام است . (منتهی الارب ). || (ص ) مجتمع بودن بر کسی بظلم و عدا...
الب . [ اِ ] (اِ) درختی است مانند درخت ترنج و آن زهرناک است . (منتهی الارب ). درختی است خاردار شبیه به درخت اترج و آن را میوه ایست و رس...
الب . [ اِ ] (اِخ ) (جزیره ٔ...) ۞ جزیره ٔ کوچکی است در ایتالیا در دریای مدیترانه به مشرق «کرس » ۞ و به سال 1814م . ناپلئون بدانجا زندانی ...
الب .[ اِ ] (اِخ ) ۞ بزبان چک «لاب » ۞ رود بزرگ چکسلواکی (بوهم ) و آلمان که وارد دریای شمال می گردد. این شط از بوهم سرچشمه گرفته از کو...
الب . [ اَ ل ُ ب ب ](ع اِ) ج ِ لُب ّ. (منتهی الارب ). رجوع به لُب ّ شود.
الب تکین . [ اَ ت َ ] (اِخ ) رجوع به آلب تکین شود.
الب غازی . [ اَ ] (اِخ ) الپ غازی . خواهرزاده ٔ سلطان غیاث الدین محمد غوری است و به سال 600 هَ . ق . بدر هرات در جنگ با سلطان محمدخوارزمشاه ...
الب ارغون . [ اَ اَ ] (اِخ ) شمس الدین اتابک از حکام لرستان پدر یوسف شاه و عمادالدین است . بعد از اتابک تکله حکومت لرستان یافت . (تاریخ گزی...