 
        
            الحی 
        
     
    
								
        نویسه گردانی:
        ʼLḤY 
    
							
    
								
        الحی . [ اَ ] (ع  اِ) اَلح . ج ِ لَحْی . (از اقرب  الموارد). رجوع  به  لحی  شود.
    
							
    
    
    
        
            واژه های همانند
        
        
            
    ۵۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
								
    
    
									
            
										
                
                
                    
											
                        "مشیت" از مادهی "شیء" مصدر "شاء، یشاء" است که در لغت از آن به اراده تعبیر شده؛ و در اصطلاح به معنی تمایل یافتن به سوی چیزی تا حدّی که به طلب آن چیز...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید 
اینجا کلیک کنید.
                    
										
 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        گنج  الهی .[ گ َ ج ِ اِ لا ] (ترکیب  وصفی ، اِ مرکب ) کنایه  از قناعت  است . (برهان ) (فرهنگ  رشیدی ).  ||  (اِخ ) کلام  خدا را گویند. (برهان ). قرآن ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        "مشیت" از مادهی "شیء" مصدر "شاء، یشاء" است که در لغت از آن به اراده تعبیر شده؛ و در اصطلاح به معنی تمایل یافتن به سوی...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        الهی پناه . [ اِ لا پ َ ] (ص  مرکب ) کسی  که  عالم  علم  حکمت الهی  باشد، و الهی  نام  فنی  است  از سه  فن  حکمت  یعنی  طبیعی ، ریاضی  و الهی . (از غی...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        الهی  قمی . [ اِ لا ی ِ ق ُ ] (اِخ ) رجوع  به  الهی  کاشانی  شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        پیک  الهی . [ پ َ / پ ِ ک ِ اِ لا ] (اِخ ) جبرئیل . (آنندراج ).
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        حکیم الهی . [ ح َ اِ لا ](اِخ ) میرزا شمس الدین  حکیم الهی  ثانی  (1252 - 1336 هَ . ق .) پسر مرحوم  میرزا محمدجعفر حکیم الهی  لواسانی  (متوفای  1298 ه...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        دین  الهی .[ ن ِ اِ لا ] (اِخ ) دینی  که  اکبر شاه ، پادشاه  هند درسال  1582 م . بیاری  ابوالفضل بن  مبارک  پدید آورد. این دین  مبتنی  بر اسلام  بود و...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        روح  الهی . [ ح ِ اِ لا] (ترکیب  وصفی ، اِ مرکب ) مراد از آن  نفس  ناطقه  است .(از فرهنگ  علوم  عقلی  تألیف  دکتر سجادی ). رجوع  به  حکمةالاشراق  مصح...