اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

الم الم

نویسه گردانی: ʼLM ʼLM
الم الم . [ اُ ل ُ اُ ل ُ ] (اِ مرکب ) فوج فوج . (فرهنگ رشیدی ). گروه گروه و فوج فوج . چه الم بمعنی فوج و گروه باشد. (برهان قاطع) (هفت قلزم ) (آنندراج ) (از انجمن آرا). فوج در فوج . (فرهنگ سروری ) (فرهنگ خطی ) (برهان جامع). || پی درپی و زودزود. (فرهنگ سروری ) (برهان جامع) (شرفنامه ٔ منیری ) (مؤید الفضلاء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۰ ثانیه
ابن المعلم . [ اِ نُل ْ م ُ ع َل ْ ل ِ ] (اِخ ) محمدبن محمدبن نعمان ، معروف به مفید. رجوع به مفید (شیخ ...) شود.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
الم و اشاره . [ اِ م ُ اِ رَ / رِ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) بمعنی ایماء و اشاره : با الم و اشاره به او فهمانید. با الم و اشاره به یکدیگر حالی ک...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
زایرجه ٔ عالم . [ ی ِ ج َ / ج ِ ی ِ ل َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) زایجه ٔ کیهان . زایجه ٔ عالم . رجوع به زایجه و زایجه ٔ کیهان شود.
علم الدین مصری . [ ع َ ل َ مُدْ دی ن ِ م ِ ] (اِخ ) علی بن محمدبن عبدالصمدبن عبدالاحدبن عبدالغالب همدانی سخاوی . رجوع به علم الدین سخاوی ش...
علم الدین سنجر. [ ع َ ل َ مُدْ دی س َ ج َ ] (اِخ ) شجاعی . از امرای الملک الاشرف صلاح الدین خلیل ، خلیفه ٔ مصر است . وقتی محمد ملقب به الملک ...
علم الدین سنجر. [ ع َ ل َ مُدْ دی س َ ج َ ] (اِخ ) (امیر...) وی حاکم و مدافعقلعه ٔ رَحْبة واقع در سرحد شام ، در ساحل راست فرات ،بین عانة و رقة ...
علم الدین رازی . [ ع َ ل َ مُدْ دی ن ِ ] (اِخ ) علی بن حمزةبن علی بن طلحةبن علی . رجوع به علی بن ... شود.
علم الدین حافظ. [ع َ ل َ مُدْ دی ن ِ ف ِ ] (اِخ ) عبدالکریم بن علی بن عمرشافعی انصاری عراقی . رجوع به علم الدین عراقی شود.
« قبلی صفحه ۱ از ۵ ۲ ۳ ۴ ۵ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.