امارة
نویسه گردانی:
ʼMAR
امارة. [ اِ رَ ] (ع مص ) امیر شدن . (اقرب الموارد). ولایت و فرمانفرمایی . بفتح اول نیز آمده .(از منتهی الارب ). || روان کردن خون بر زمین . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ). || بلند برداشتن باد غبار را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). به این معانی واوی است واز «مور» می آید. || خواربار آوردن جهت عیال . || رگهای گردن را بریدن . || گداختن چیزی را. || آب ریختن در زعفران وسودن آن را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). به این معانی یایی است و از «میر» می آید.
واژه های همانند
۱۵۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
عماره ٔ مصری . [ ع ُ رَ ی ِ م ِ ] (اِخ ) ابن حسن علی بن زیدان بن احمد حکمی یمانی مصری ، مکنی به ابومحمدو ملقب به نجم الدین . شاعر و مورخ قر...
عماره ٔ بلوی . [ ع ُ رَ ی ِ ب َل ْ ] (اِخ ) (بنی ...) نام بطنی است . (از تاج العروس ) (از معجم قبائل العرب ). «ابن اثیر» درباره ٔ این بطن چنین ...
عماره ٔ تمیمی . [ ع ُ رَ ی ِ ت َ ] (اِخ ) ابن عقیل بن بلال بن جریربن عطیه ٔ کلبی یربوعی تمیمی . از شعرای یمامة در قرن سوم هجری . رجوع به عما...
عماره ٔ ثقفی . [ ع ُ رَ ی ِ ث َ ق َ ] (اِخ ) ابن روبه ٔ ثقفی ، مکنی به ابوزهرة. وی صحابی بود. در کوفه سکونت داشت و او را دو حدیث است . رجوع ...
عماره ٔ ثوری . [ ع ُ رَ ی ِ ث َ ] (اِخ ) ابن شهاب ثوری . وی صحابی بود.از جانب علی (ع ) حاکم کوفه شده بود. (از الاصابة).
عماره ٔ جشمی . [ ع ُ رَ ی ِ ج ُ ش َ ] (اِخ ) ابن أوس بن ثعلبه ٔ انصاری جشمی . صحابی بود. رجوع به عماره ٔ انصاری (ابن أوس بن ثعلبة...) شود.
عماره ٔ جمحی . [ ع ُ رَ ی ِ ج ُ م َ ] (اِخ ) بنت نافعبن عمر جمحی . محدث بود. (از تاج العروس ). رجوع به اعلام النساء عمر رضا کحالة چ 2 ج 3 ص 3...
عماره ٔ حسنی . [ ع ُ رَ ی ِ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن یحیی بن عماره ٔ حسنی ، مکنی به ابوطاهر. ادیب و شاعر و عالم به لغت عرب و به علم فرائض در ق...
عماره ٔ حکمی . [ ع ُ رَ ی ِ ح َ ک َ ] (اِخ ) ابن علی بن احمد حکمی مَذحجی یمنی شافعی ، مکنی به ابومحمد و ملقب به نجم الدین . فقیه و شاعر یمن ...
عماره ٔ حمصیة. [ ع ُ رَ ی ِ ح ِ صی ی َ ] (اِخ ) بنت عبدالوهاب . محدث بود. و فرزندش احمدبن نصر از او روایت دارد. (از تاج العروس ). رجوع به اعلا...