امر
        
     
    
								
        نویسه گردانی:
        ʼMR
    
							
    
								
        امر. [ اَ م ِ ] (ع  ص ) برکت یافته  در مال  و نسل . (ناظم  الاطباء) (منتهی  الارب ).
    
							
    
    
    
        
            واژه های همانند
        
        
            
    ۵۳۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۸ ثانیه
								
    
    
									
            
										
                
                
                    
											
                        عامر عنزی . [ م ِ رِ ع َ ] (اِخ ) عامربن  ربیعةبن  کعب  العنزی  از صحابیان  و ولات  است . وی  در تمام  جنگها حضرت رسول  را همراهی  کرد و هم  او را عثم...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید 
اینجا کلیک کنید.
                    
										
 
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        ترعه ٔ عامر. [ ت ُ ع َ / ع ِ ی ِ م ِ ] (اِخ ) ترعةُ عامر. جایی  است  در صعید بالا، بر کنار نیل . در آنجا یک  قسم  ماهی  کوچکی  که  آن  را صرایری  نامن...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        امر اعتباری . [ اَ رِ اِ ت ِ ] (ترکیب  وصفی ، اِ مرکب ) آن  است  که  وجود آن  فقط در عقل  شخص  اعتبارکننده  باشد تا وقتی  که  اعتبارکننده  است  و آن  ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        امتثال  امر. [ اِ ت ِ ل ِ اَ ] (ترکیب  اضافی ، اِ مرکب ) بجاآوردن  فرمان . رجوع  به  امتثال  شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید 
اینجا کلیک کنید.
                    
										
 
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        قصر ابن عامر. [ ق َ رُ اِ ن ِ م ِ ] (اِخ ) از نواحی  مکه  است . عمربن  ابی ربیعه  در اشعار خود از آن  یاد کرده  است . (معجم  البلدان ).
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        غزوه ٔ ذی امر. [ غ َزْ وَ ی ِ اَم َرر ] (اِخ ) یا غزوه ٔ غطفان . رجوع  به  غطفان  شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید 
اینجا کلیک کنید.
                    
										
 
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        یقطن بن  عامر. [ ی َ طَن ُ ن ُ م ِ ] (اِخ ) نخستین  کسی  است  که  به  زبان  عرب  تکلم  کرده  است . یاقوت  در معجم البلدان  آرد: هشام  گوید: پدرم  گفت ...