امر
        
     
    
								
        نویسه گردانی:
        ʼMR
    
							
    
								
        امر. [ اِ ](ع  ص ) زشت  و شگفت . (منتهی  الارب ) (از اقرب  الموارد) (ناظم  الاطباء). و از آن  است : جئت  شیئاً امراً؛ ای  منکراً او عجیباً. (از اقرب  الموارد) (از منتهی  الارب ).عجب . (ترجمان  ترتیب  عادل ). عجیب  و سخت . (مؤید الفضلاء).  ||  کار بزرگ . (ترجمان  ترتیب  عادل ).
    
							
    
    
    
        
            واژه های همانند
        
        
            
    ۵۳۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۶ ثانیه
								
    
    
									
            
										
                
                
                    
											
                        عامر. [ م ِ ] (اِخ ) ابن  ربیعةبن  عامربن  صعصعة از هوازن  از عدنانیة. جد جاهلی  است . (از الاعلام  زرکلی ).
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        عامر. [ م ِ ] (اِخ ) ابن  سعدبن  مالک بن  النخع از قحطان  جد جاهلی  است . (از الاعلام  زرکلی ).
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        عامر. [ م ِ ] (اِخ ) ابن  صالح بن  عبداﷲ الزبیدی  فقیه  و عالم  به  حدیث  و انساب  و ایام  و اشعار عرب  بوده  شعر هم  می سرود. وی  زادگاهش  مدینه  و س...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        عامر. [ م ِ ] (اِخ ) ابن  صعصعةبن  معاویةبن  بکر از قیس  عیلان  از عدنانیة. جد جاهلی  است . از فرزندان  او بطون  بسیاری  یاد کرده اند. (از الاعلام  زر...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        عامر. [ م ِ ] (اِخ ) ابن  ضُبارة المری . از قائدان  و سواران  بود. مروان بن  محمد برای  جنگ  با شیبان  خارجی  او را نزد خود طلبید و هفت هزار تن  را در...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        عامر. [ م ِ ] (اِخ ) ابن  طُفیل بن  مالک بن  جعفر العامری  از بنی عامربن  صعصعة. از شعرا و بزرگان  عرب  در جاهلیت  بود. مولد و منشاء او به  نجد بوده  ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        عامر. [م ِ ] (اِخ ) ابن  ظرب  العدوانی  حکیم  و خطیب  و از رؤسای  جاهلیت  بوده  و او را ذوالحلم  نیز میگفتند وی  در میان  اعراب  نفوذ خاصی  داشته  اس...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        عامر.[ م ِ ] (اِخ ) ابن  عبداﷲ، مکنی  به  ابوبرده  از قضات  کوفه  بود و او را کرم  و جود و محاسن  بسیاری  بوده  است .وی  به  سال  103 هَ . ق . درگذشت ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        عامر. [ م ِ ] (اِخ ) ابن  عبداﷲبن  شراحیل  الشعبی  الحمیری . مولد و منشاء آن  کوفه  و از یاران  و ندمای  عبدالملک بن  مروان  و از رجال  حدیث  و ثقات  ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        عامر. [ م ِ ] (اِخ ) ابن  عبداﷲبن  عبداﷲ ملقب  به  ابوعبیدة جراح . رجوع  به  ابوعبیده ٔ جراح  شود.