اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

امر

نویسه گردانی: ʼMR
امر. [ اَ م َرر ] (ع ن تف ) تلخ تر. (منتهی الارب ) (ترجمان ترتیب عادل ) (مهذب الاسماء) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ). مقابل احلی . و قول خداوند است و الساعة ادهی و امر؛ قیامت فضیح تر و تلخ تراست . (ناظم الاطباء). || محکم کارتر. (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). گویند: فلان امر عقداً منه ؛ فلان محکم کارتر است از او. (از اقرب الموارد)(از ناظم الاطباء). و مؤنث آن مُرّی ̍ است . (از اقرب الموارد). زنی از عرب گفته است : صغراها مراها. (از اقرب الموارد). و رجوع به مری شود. || (اِ) تلخ روده . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || روده های سرگین . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ). و آن مانند لفظ اعم است برای جماعت . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || سختی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). گویند: لقبت منها الامرین ؛ دیدم از وی سختیها و تلخیها. (منتهی الارب ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵۲۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۴۲ ثانیه
امر. [ اَ ] (ع مص ) فرمودن . (مصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ) (ترجمان علامه ترتیب عادل )(آنندراج ) (فرهنگ فارسی معین ). ضد نهی . (منتهی الا...
امر. [ اَ ] (ع اِ) فرمان . (منتهی الارب ) (کشاف اصطلاحات الفنون ) (مهذب الاسماء) (ترجمان علامه ترتیب عادل ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (مؤید ...
امر. [ اَ م َ ] (ع اِ)ج ِ اَمَرَة. پشته ها. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). || نشانه ها که در راه گذارند از سنگ و جز آن . (از اقرب الموا...
امر. [ اَ م ِ ] (ع ص ) برکت یافته در مال و نسل . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ).
امر. [ اِ ](ع ص ) زشت و شگفت . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). و از آن است : جئت شیئاً امراً؛ ای منکراً او عجیباً. (از اقرب ...
امر. [ اِم ْ م َ ] (ع ص ) مرد سست رای و فرمانبردار هرکس . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). و از آن است : من یطع امرة لایأکل ث...
امر. [ اِم ْ م َ ] (ع اِ) بره ٔ خرد. مؤنث آن امرة است . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). || شی ٔ. (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ) (ا...
امر. [ اَ م َ ] (ع اِ) کسی . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). و از آن است : ما بالدار امر؛ کسی در خانه نیست . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء...
امر. [ اَ م َ ] (اِخ ) موضعی است به دیار غطفان . (از مراصدالاطلاع ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
(= دستور) این واژه عربی است و پارسی جایگزین، اینهاست: 1ـ پیژ peyž (مانوی: peys)، 2ـ راشن râŝan (اوستایی)، 3ـ آژنا âžnâ (سنسکریت: âjnâ)، 4ـ فرمان farmâ...
« قبلی صفحه ۱ از ۵۳ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.