اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

امر

نویسه گردانی: ʼMR
امر. [ اَ م َ ] (ع اِ) کسی . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). و از آن است : ما بالدار امر؛ کسی در خانه نیست . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵۲۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۴۱ ثانیه
عامر. [ م ِ ] (اِخ ) جد جاهلی است پسران او بطنی از لواثه از قیس عیلان یا از بربرند و منزل و مأوای آنان به بهنسا از دیار مصر بوده است . (ا...
عامر. [ م ِ ] (ع ص ) آبادکننده . (اقرب الموارد) (آنندراج ) (مهذب الاسماء) (غیاث اللغات ). || آباد و معمور. (ناظم الاطباء). و بر این تقدیر عامر...
ام عامر. [ اُم ْ م ِ م ِ ] (اِخ ) نام چند تن از زنان صحابی است . رجوع به الاصابة فی تمییز الصحابة ج 8 ص 253 شود.
ام عامر. [ اُم ْ م ِ م ِ ](ع اِ مرکب ) کفتار. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد)(آنندراج ) (از المرصع). مشهورترین کنیه های اوست . (از المرصع). و من...
امر اول . [ اَ رِ اَوْ وَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از صادر اول . (انجمن آرا).
این دو واژه عربی است و پارسی جایگزین، این است: ساتو پیژ sâto peyž (ساتو از اوستایی: ثاتو: فعل + پیژ از مانوی: peys: امر) ****فانکو آدینات 09163657861
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
امر حاضر. [ اَ رِ ض ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) در اصطلاح صرف ، فعل امری است که بوسیله ٔ آن انجام دادن کاری از مخاطب خواسته شود. و رجوع ب...
« قبلی ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ صفحه ۷ از ۵۳ ۸ ۹ ۱۰ ۱۱ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.