امطلال
نویسه گردانی:
ʼMṬLAL
امطلال . [ اِ طِ ] (ع مص ) امتداد. کشیده شدن . یقال مطل الحبل و غیره فامطل :
کأن صاباً آل حتی امطلا.
اصمعی . (از ذیل اقرب الموارد).
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۵ ثانیه
امتلال . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) بکیش و شریعت درآمدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). داخل شدن در دینی . (از اقرب الموارد). || شتاب ر...