اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

املص

نویسه گردانی: ʼMLṢ
املص . [ اَ ل َ ] (ع ص ) رجل املص الرأس ؛ مرد کم موی سر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). مرد بی موی سر. (از شرح قاموس ). || خرمای نرم . (از اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
املس . [ اَ ل َ ] (ع ص ) تابان . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء): از جاهای دوردست سنگهای مرمر فرادست آوردند مربع و مسدس همه روشن و املس . (ترجم...
املس . [ اَ ل َ ] (اِخ ) نام محلی است در انطابلس در آفریقا. (از معجم البلدان ). و بنا به نوشته مؤلف حبیب السیر (چ سنگی ج 1 ص 406) در جنگها...
عملس . [ ع َ م َل ْ ل َ ] (ع ص ، اِ) توانا بر سیر و شتاب رو و جلد. || گرگ پلید. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || سگ شکاری . (منتهی الارب...
عملس . [ ع َ م َل ْ ل َ ] (اِخ ) نام مردی است که مادر خود را بر پشت بار کرده به حج برد و به وی بس نیکی نمود، و آن مثل شددر برّ والدین ، ...
حریق املس . [ ح ُ رَ ق ِ اَ ل َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) بلغت اندلس حلبوب . حربوب . جلبوب . خصی هرمس . عصی هرمس . فقشة ۞ . لینوزوزطیس .
سنگ صابونی، سنگی دگرگونی است که عمدتاً از تالک به همراه مقادیر مختلفی از کلریت، میکاها، آمفیبول ها ، کربنات ها و دیگر کانی ها تشکیل یافته است. به این ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.