امم . [ اُ م َ ] (ع اِ)ج ِ امّة. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). گروهها.جماعتها
: مرابیع کرم و ینابیع حکم و مصابیح ظلم و مجاریح امم بودند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ).
منکسرتر خود نباشم از عدم
کز دهانش آمدستند این امم .
مولوی (مثنوی ).
جز آستانه ٔ فضلت که مقصد امم است
کجاست در همه عالم وثوق اهل بها؟
سعدی .
سر ملوک جهان پادشاه روی زمین
خلیفه ٔ پدر و عم باتفاق امم .
سعدی .
|| پیروان پیغامبران
: سلطان یمین دولت و پیرایه ٔ ملوک
محمود امین ملت و آرایش امم .
فرخی .
شاه جهان بوسعید ابن یمین دول
حافظ خلق خدا ناصر دین امم .
منوچهری .
کریم السّجایا جمیل الشّیَم
نبی البرایا شفیعالامم .
(بوستان ).
|| حسان الوجوه طوال الامم ؛ نیکوروی و بلندقد. (ناظم الاطباء). و رجوع به امة و امت شود.