امیر
نویسه گردانی:
ʼMYR
امیر. [ اَ ] (اِخ ) نام نخستین و هفتمین پادشاه از بریدشاهیان دکن (قرن دهم و یازدهم هجری ) بود. (از معجم الانساب زامباور ج 2 ص 439). و رجوع به بریدشاهیان شود.
واژه های همانند
۱۳۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
عمیر همدانی . [ ع ُ م َ رِ هََ] (اِخ ) مکنی به ابوعرفجة. رجوع به ابوعرفجة شود.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
ابن ابی عمیر. [ اِ ن ُ اَ ع ُ م َ ] (اِخ ) محمدبن زیادبن عیسی . فقیه و محدث شیعی . اصلاً از غیر عرب و میان فقهای شیعه مشهور و معتمد است . جاح...