انآء
نویسه گردانی:
ʼNʼAʼ
انآء. [ اِن ْ ] (ع مص ) انئاء. دور گردانیدن کسی را. (ناظم الاطباء). دورکردن . (مصادر زوزنی ). انأیته ُ انئاءً؛ دور گردانیدم او را. (منتهی الارب ). || کندن جویچه گردسراپرده و خرگاه . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
واژه های همانند
۲۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه
انا. [ اُ ] (اِخ ) وادیی است در نزدیکی ساحل بین صلا و مدین . (از معجم البلدان ). و رجوع به همین کتاب شود.
انا. [ اُن ْ نا ] (اِخ ) نام چند موضع است در عراق . (از معجم البلدان ).
عناء. [ ع َ ] (ع مص ) رنج دیدن . (از منتهی الارب ). || بندی گردیدن . (ازمنتهی الارب ) (آنندراج ). اسیر گشتن . (از اقرب الموارد). || رویانیدن...
عناء. [ ع ِ ] (ع مص ) منازعت کردن با کسی . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || رنجانیدن . || رنج کشیدن . (ناظم الاطباء). معاناة. رجوع به ...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
این نام در سغدی ānāy (راهنمایی ـ رهبری ـ هدایت کردن)؛ که در پارسی نو به صورت نام و به معنی راهنما، رهبر. به کار رفته است. (فرهنگ واژه های سغدی از بدرا...
آناً. [ نَن ْ ] (ع ق ) همان درنگ . فی الفور. در یک لحظه . بیکدم .
عنا. [ ع َ ] (ع اِ) همان «عناء» در عربی است که در تداول فارسی زبانان غالباًهمزه ٔ آن حذف شود. زحمت . رنج . مشقت . (از ناظم الاطباء) (از غیاث ...
عنا. [ ع َ ] (ع مص ) بندی و اسیر گردیدن . (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
عنا. [ ع َ ] (ع اِ) جانب و ناحیه . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || گروهی از قبایل مختلف مردم . (از اقرب الموارد). عِنو. رجوع به عنو ش...