اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

اناث

نویسه گردانی: ʼNAṮ
اناث .[ اِ ] (ع اِ) ستاره های اُنْثی ̍. (ناظم الاطباء). ستاره های خرد. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || آنچه جان ندارد مانند درخت و سنگ . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از قاموس از ذیل اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
اناث .[ اُ ] (از ع ، اِ) ماده از انسان ، بزرگ باشد یا کوچک ، دختر باشد یا زن . (ناظم الاطباء). زنان . مادگان :از تو نوشند از ذکور و از اناث بی دری...
اناث . [ اِ ] (ع اِ) ج ِاُنْثی ̍. ماده ها. (از اقرب الموارد) (از غیاث اللغات ) (از آنندراج ). مقابل ذکور. مادگان . زنان . در فارسی غالباً اُناث ...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
اناس . [ اُ ] (ع اِ) مردمان . (ترجمان جرجانی مهذب عادل بن علی ) (آنندراج ) (غیاث اللغات ) (فرهنگ فارسی معین ). مردم . (ناظم الاطباء) (فرهنگ ...
اناس . [ اُ ] (اِخ ) شهریست در کرمان از نواحی روذان و در سرحد فارس و کرمان واقع است . (از معجم البلدان ).
عناس . [ ع ِ ] (ع مص ) دیر ماندن دختر در خانه بی شوی ، چندانکه از شمار ابکار برآید. (از منتهی الارب ) (آنندراج ). طولانی شدن ماندن دختر در خا...
عناص . [ ع َ صِن ْ ] (ع اِ) عناصی . ج ِ عنصوة. رجوع به عَناصی شود.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.