اناد
نویسه گردانی:
ʼNAD
اناد. [ ] (اِخ ) قصبه ایست در قبله ٔ کوه سبلان ، که فیروزبن یزدگردبن بهرام گور ساس__انی ساخ-ت و در اول بعضی شادار و بعضی شاد فیروزمی خواندند. (از نزهةالقلوب چ لیدن مقاله ٔ 3 ص 83).
واژه های همانند
۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
عناد. [ ع ِ ] (ع مص ) از همدیگر جدا گردیدن و کرانه گزیدن . (منتهی الارب ). جدا شدن از کسی و با خلاف و عصیان با وی معارضه کردن . (از اقرب الم...
عناد. [ ع ِ ] (اِخ ) جدی جاهلی بوده است . و فرزندان او بطنی از سنبس ، از قحطانیة باشند. مسکن آنان در برخی اعمال غربی مصر بوده است . (از الا...
همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: اناس enās (سنسکریت: enas) دشمنی (دری) ***فانکو آدینات 09163657861