اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

انح

نویسه گردانی: ʼNḤ
انح . [ اَ ن ِ ] (ع ص ) اُنَّح . (از اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
خار عانه . [ رِ ن َ / ن ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) ۞ نزدیک ارتفاق عانه برجستگیی است موسوم به خار عانه . (نقل از کالبدشناسی هنری تألیف ...
عفی عنه . [ ع ُ ی َ ع َ ه ْ ] (ع جمله ٔ فعلیه ٔ دعایی ) بخشوده باد! (فرهنگ فارسی معین ).
وادی انه . [ اَ ن َ ] (اِخ ) ۞ رودی است در اسپانیا.(نخبةالدهر دمشقی ص 246). رجوع به وادی یانه شود.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
در حقوق اسلامی و ضمانت مدنی، مضمون عنه اصطلاحی است که برای مدیون اصلی یک ضمانت به کار میرود. در اصطلاح حقوقی؛ اگر شخصی مالی را که بر ذمّه دیگری است ...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
محکی عنه . [ م َ کی یُن ْ ع َن ْه ْ ] ۞ (ع ص مرکب ) حکایت شده از او.آنکه از او گفته اند. (یادداشت مرحوم دهخدا). آنکه از او سخنی یا کلامی ...
مشتکی عنه . [ م ُ ت َ کا ع َن ْه ْ ] (ع ص مرکب ، اِ مرکب ) آن که از او شکایت شده . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
معجوز عنه . [ م َ زُن ْ ع َن ْه ْ ] (ع ص مرکب ) چیزی که شخص از دست یافتن بدان ناتوان باشد : و سبب دوم آنکه مطلوب خداوند غم ، یا ازدست ر...
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۴ ۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.