انشعاب
نویسه گردانی:
ʼNŠʽAB
انشعاب . [ اِ ش ِ ] (ع مص ) پراکنده شدن و شاخ شاخ شدن درخت و راه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). شاخ شاخ شدن و پراکنده شدن درخت و راه و نهر. (از اقرب الموارد). شاخ زدن و برکنده و پیوسته شدن . (تاج المصادر بیهقی نسخه ٔ خطی کتابخانه ٔ لغت نامه ورق 227 ب ): انشعاب طریق ؛ شاخ شاخ شدن راه . (زمخشری ). شاخه شاخه شدن . (یادداشت مؤلف ). || مردن . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). بمردن . (تاج المصادر بیهقی ). || همدیگر دور شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). از همدیگر دور شدن . (ناظم الاطباء). دور شدن از هم . (از اقرب الموارد). || نیکو گردیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). انصلاح . (از اقرب الموارد). || (اِمص ) شاخ شاخ شدگی درخت و راه و جز آن . (ناظم الاطباء). شاخ شاخی . (یادداشت مؤلف ). پراکندگی . تشعب .
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: گوگاف gugāf (مانوی)***فانکو آدینات 09163657861