اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

اوره

نویسه گردانی: ʼWRH
اوره . [ اَ رَ / رِ ] (اِ) ابره ، قبا و ابره رضایی و غیره . (غیاث اللغات ). رویه ٔ قبا. (انجمن آرا). ابره است که روی قبا و کلاه وامثال آن باشد چه در فارسی با و واو بهم تبدیل می یابند. (هفت قلزم ) (آنندراج ) (برهان ). ابره ، قبا و کلاه و جز آن در مقابل آستر. (ناظم الاطباء) :
حال مقلوب شد که بر تن دهر
اوره کرباس و دیبه آستر است .

خاقانی .


|| خوب ترین طرف جامه . || سطح از هر چیزی . (ناظم الاطباء).
- اوره ٔ افلاک ؛ فلک الافلاک و عرش . (ناظم الاطباء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
عورة. [ ع َ رَ] (ع اِ) اندام شرم مردم ، و آن بین ناف تا زانو باشد. (از منتهی الارب ) (از آنندراج ). شرم جای مردم . (دهار). اندام شرمگاه مردم...
عورة. [ ع َ وِ رَ ] (ع ص ) مؤنث عَوِر. رجوع به عور شود. || صاحب عورت و خلل ،و از آن جمله است آیه ٔ «اًن بیوتنا عورة» ۞ (که ابن عباس ...
مراجع تقلید
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.