اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

اولی

نویسه گردانی: ʼWLY
اولی . [ اَ لا ] (ع ن تف ) بهتر. سزاوارتر. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). احری . (منتهی الارب ). اجدر. احق . احجی . صواب تر و سزاوارتر. (آنندراج ) (غیاث اللغات ) ج ، اوالی . اولون . (منتهی الارب ) :
این خرقه که من دارم در رهن شراب اولی
وین دفتر بی معنی غرق می ناب اولی .

حافظ.


چون پیر شدی حافظ از میکده بیرون شو
رندی وهوس بازی در عهد شباب اولی .

حافظ.


با آنکه در کلمه ٔ اولی معنی تفضیل است در فارسی گاهی کلمه ٔ«تر» نیز بدان الحاق کرده اند. (یادداشت مؤلف ). صاحب المعجم گوید: اولی تر گفتن در فارسی جایز است اگر نسق کلام تازی نباشد و آن مبالغتی باشد بر مبالغت چنانکه در به و بهتر :
این سخن مختصر اولی تر از آنک
در سخن غث وسمین میگویم .

مجیربیلقانی .


خون ، شهیدان را زآب اولی تر است
این گناه از صد صواب اولی تر است .

مولوی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
اصحاب عقبه ٔ اولی . [ اَ ب ِ ع َ ق َ ب َ ی ِ لا ] (اِخ ) مقریزی ذیل اصحاب عقبه ٔ اولی آرد: آنگاه پیامبر (ص ) در عقبه ٔ منی هنگام موسم با شش ...
فاعتبروا یا اولی الابصار. [فَعْ ت َ ب ِ رو یا اُ لِل ْ اَ ] (ع جمله ٔ فعلیه ٔ امری ) در مقام شگفتی از چیزی یا کاری یا گفتاری بر زبان رانند. پس ...
فاعتبروا یا اولی الالباب . [ فَعْ ت َ ب ِ رو یا اُلِل ْ اَ ] (ع جمله ٔ فعلیه ٔ امری ) مانند عبارت بالا به کار رود. و معنی آن ، عبرت گیرید ای صا...
الجمع مهما امکن اولی من الطرح. (از اصول فقه اسلامی) جمع بین دو چیز (دو روایت مختلف) تا زمانی که امکان داشته باشد (امکن) بهتر است (اولی) از صرفنظر کردن...
مخزن الادویه و تذکرة اولی النهی محمد حسین ابن محمد هادی عقیلی آغ‍از ن‍س‍خ‍ه‌: ب‍س‍م‍ل‍ه‌، ال‍ح‍م‍دل‍ل‍ه‌ ال‍ذی‌ ع‍رف‍ن‍ا ب‍ن‍ف‍س‍ه‌ و ه‍دان‍ا ب‍ح‍م‍...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.