اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

اولیا

نویسه گردانی: ʼWLYA
اولیا. [ اَ ل ِ ] (اِ) اولیاء. دوستان خدا و مردمان مقدس و پارسا. (ناظم الاطباء). دوستان و نزدیکان قرابت ونزدیکان خدا. (آنندراج ) (غیاث اللغات ) :
آنجا که رزم جویی دیماه دشمنانی
وانجا که بزم سازی نوروز اولیایی .

فرخی .


خواجه ٔ بزرگ و اولیا و حشم برسیدند. (تاریخ بیهقی ). و مردم شهر آمدن گرفت فوج فوج ... و اولیا و حشم و لشکریان و شهریان که بحقیقت بر تخت ملک این روز بود. (تاریخ بیهقی ). خوارزمشاه بار داد و اولیا و حشم بیامدند. (تاریخ بیهقی ).
هر چار چار حد بنای پیمبری
هر چار چار عنصر ارواح اولیا.

خاقانی .


حق تعالی از غم وخشم خصام
کی گذارد اولیا را در غرام .

مولوی .


اولیا اطفال حقند ای پسر
در حضور و غیبت ایشان باخبر.

مولوی .


- اولیای امور ؛ کسانیکه مصدر کارها هستند.
- اولیای دولت ؛ وزرا و کارگزاران دولت . (ناظم الاطباء). امرا و ارکان دولت . (آنندراج ).
- اولیا شدن ؛ مرشدشدن . (ناظم الاطباء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۲ ثانیه
قره آغاج اولیا. [ ق َ رَ ج ِ اُو ] (اِخ ) دهی از دهستان برگشلو از بخش حومه ٔ شهرستان ارومیه واقع در 6500 گزی جنوب خاوری ارومیه و یک هزارگزی ...
نظام الدین اولیاء. [ ن ِ مُدْ دی ن ِ اَ ] (اِخ ) (شیخ ...) محمدبن احمدبن علی دهلوی معروف به شیخ نظام الدین اولیاء و شاه نظام اولیاء و نظام...
سیاحت‌نامه اولیاء چلبی‌ مهم‌ترین و مفصل‌ترین سفرنامه‌ای است که در دوره عثمانی در نیمه دوم قرن یازدهم هجری نوشته ‌شده و حاوی خاطرات سفر نویسنده از سرزم...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.