اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

اولین

نویسه گردانی: ʼWLYN
اولین . [ اَوْ وَ ] (ص نسبی ) در تداول فارسی بزیادت یاء و نون مزیدٌ علیه اول است مثل نخست و نخستین و مه و مهین و کمتر و کمترین . (غیاث اللغات ). نخستین . صفت تعیینی عددی به معنی نخستین . (ناظم الاطباء) :
اولین شخص گفت با بهرام
کای شده دشمن تودشمنکام .

نظامی (هفت پیکر).


چندانکه نگه میکنم ای رشک پری
بار دومین ز اولین خوبتری .

سعدی .


اولین نقطه گرچه چست بود
آخرین بهتر از نخست بود.

امیرخسرو دهلوی .


- اولین حرف ؛ به معنی علم لدنی . (هفت قلزم ).
- اولین رایتی ؛ کنایه از حضرت رسالت پناه صلی اﷲ علیه و آله و سلم . (آنندراج ) (هفت قلزم ).
- اولین نقش ؛ کنایه از نصیب و مقدر و قضا باشد. (آنندراج ). اولین نقش و نقش معلوم ، بمعنی قضای ازلی است . (هفت قلزم ).
- اولین و آخرین ؛متقدمین و متأخرین . (آنندراج ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
اولین .[ اَوْ وَ ] (ع ص ، اِ) ج ِ اول در حالت نصبی و جری : ثلة من الاولین . (قرآن 13/56). || قدماء.
اول واژه ای عربی است که پسوند پارسی ین به خود گرفته است. همتای پارسی اینهاستک فاتامین fātāmin (سغدی: fatam با پسوند ین) دسپیکین daspikin (کردی) آدیوین...
صبح اولین . [ ص ُ ح ِ اَوْ وَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) صبح کاذب . صبح نخست . صبح اول . رجوع به صبح اول شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.