اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

اون

نویسه گردانی: ʼWN
اون . [ ] (ترکی ، اِ) آواز. (شرفنامه ٔ منیری ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۶ ثانیه
عون . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمد سوف بن محمد لافی محمودی طرابلسی . وی مانند پدر خود از مجاهدان طرابلس غرب بشمار میرفت ، و در برابر اشغالگران ایتا...
عون . [ ع َ ] (اِخ ) ابن منذربن نعمان لخمی . از امیران شجاع بنی لخم در حیره ٔ عراق بود. وی همراه خالدبن ولیدبه بلاد شام رفت و در واقعه ٔ ...
عون . [ ع َ ] (اِخ ) ابن موسی . رجوع به ابوروح شود.
آون پاس . [ وِم ْ ] (اِخ ) ۞ آوِمْپاس . مصحف نام ابن باجه ، نزد مردم اروپا.
جرجس عون . [ ج ِ ج ِ ع َ ] (اِخ ) داروساز بود. او راست : 1- الدر المکنون فی الصنائع والفنون . این کتاب بسال 1301 هَ . ق . در زمان حیات مؤلف د...
رابرت اوون بدنیا آمدن 14 مه 1771 نیوتاون ، مونتگومری شایر ، ولز فوت کرد 17 نوامبر 1858 (در سن 87 سالگی) نیوتاون، مونتگومری شایر، ولز اشتغال همکار؛ مصل...
عون الدین . [ ع َ نُدْ دی ] (اِخ ) یحیی بن محمدبن هبیرةبن سعد، مکنی به ابوالمظفر. وزیر دوره ٔ عباسیان بود. رجوع به هبیرة و دستورالوزراء ص 93...
ریچارد اوون (به انگلیسی: Richard Owen) (زاده ۲۰ ژوئیه ۱۸۰۴ –مرگ ۱۸ دسامبر ۱۸۹۲) زیست‌شناس انگلیسی، کالبدشناس تطبیقی و دیرین‌شناس بود. او به عنوان مبدع...
حسن عون ا. [ ح َ س َ ن ِ ع َ نُل ْ لاه ] (اِخ ) رجوع به حسن عدلی شود.
ابن ابی عون . [ اِ ن ُ اَ ع َ ] (اِخ ) ابراهیم بن احمدبن ابی عون . رجوع به ابواسحاق ابراهیم بن ابی عون احمدبن ابی النجم شود.
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۴ ۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.