 
        
            اهمار
        
     
    
								
        نویسه گردانی:
        ʼHMAR
    
							
    
								
        اهمار. [ اِ ] (ع  مص ) سخت  بر زمین  زدن  اسب  سم  را. (ناظم  الاطباء) (منتهی  الارب ) (آنندراج ).
    
							
    
    
    
        
            واژه های همانند
        
        
            
    ۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
								
    
    
									
            
										
                
                
                    
											
                        احمار. [ اِ ] (ع مص ) کودک  سرخ  زادن .  ||  احمارِ دابّه ؛ علف دادن  دابه  تا متغیر شود بوی  دهن  وی . (منتهی الارب ).