 
        
            این 
        
     
    
								
        نویسه گردانی:
        ʼYN 
    
							
    
								
        این . [ اِی ْ ی ُ ] (اِ) بنفشه . بنفسج . (یادداشت  به  خط مؤلف ).
    
							
    
    
    
        
            واژه های همانند
        
        
            
    ۱۷۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۴۲ ثانیه
								
    
    
									
            
										
                
                
                    
											
                        عین  یبرود. [ ع َن ِ ی َ ] (اِخ ) قریه ای  است  از قرای  بیت المقدس . نصف  آن  وقف  بر مدرسه ٔ بدرالدین بن  ابی القاسم ، و نیمه ٔ دیگرآن  ازآن ِ فرزند...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        عین  عمارة. [ ع َ ن ِ ع ُ رَ ] (اِخ ) چشمه ای  است  در سودة، و گویا منسوب  به  عمارة از فرزندان  جریر باشد. (از معجم  البلدان ).
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        عین الوردة. [ ع َ نُل ْ وَ دَ ] (اِخ ) نام  «رأس  عین » است  که  شهری  است  مشهور در الجزیرة. (از معجم  البلدان ). رجوع  به  رأس العین  شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        عین الهدهد. [ ع َ نُل ْ هَُ هَُ ] (ع  اِ مرکب ) چشم  هدهد.  ||  اسم  مغربی  آذان الفار رومی  است . و در افریقیه  بجهت  عرق النساء استعمال  می نمایند. ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        عین الکمال . [ ع َ نُل ْ ک َ ] (ع  اِ مرکب ) چشم زخم ، یعنی  نظری  که  به  چیز زیبا و خوش  ضرر برساند. (آنندراج ) (غیاث  اللغات ) (از ناظم  الاطباء). ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        عین  ثرماء. [ ع َ ن ِ ث َ ] (اِخ )قریه ای  است  در غوطه ٔ دمشق ، و چند تن  از محدثان  از اهالی  این  قریه  می باشند. رجوع  به  معجم  البلدان  شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        عین القضات .[ ع َ نُل ْ ق ُ ] (اِخ ) عبداﷲبن  محمدبن  علی  میانجی  همدانی ، مکنی  به  ابوالمعالی  و ملقب  به  عین القضاة. از بزرگان  مشایخ  صوفیه  و ا...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        عین الصواب . [ ع َ نُص ْ ص َ ] (ع  اِ مرکب ) راه  راست  و مناسب .  ||  دریافت  و ادراک  راست و درست .  ||  خود آن  چیز. (ناظم  الاطباء).
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        عین العقاب . [ ع َ نُل ْ ع ُ ] (اِخ ) چشمه ای  است در هندوستان  که  قدما عقیده  داشتند عقابان  چون  پیر شوند به  هندوستان  میروند و در آن  چشمه  غوطه ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        عین الرکبة. [ ع َ نُرْ رُ ب َ ] (ع  اِ مرکب ) گردنای  زانو. (یادداشت  مرحوم  دهخدا). حفره ٔ زانو. رجوع  به  عین  شود.