اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

این و آن

نویسه گردانی: ʼYN W ʼAN
این و آن . [ ن ُ ] (ترکیب عطفی ، ضمیر مبهم مرکب ) اشاره بقریب و بعید. (مؤید الفضلا) (هفت قلزم ). || تن و جان . || ظاهر و باطن . || اشخاص مختلف . کسان متعدد. (فرهنگ فارسی معین ). || مرادف فلان و بهمان :
مثل هست این که جامه ٔ تن زیان باشد هر آنکس را
که سال و مه نباشد جز بجان این و آن مهمان .

ناصرخسرو.


گر من اسیر مال شوم همچو این و آن
اندر شکم چه باید زهر جگرمرا.

نظامی .


چون تو عهد خدای نشکستی
عهده بر من کز این و آن رستی .

نظامی .


بینیم زمین و آسمان را
جوئیم یکایک این و آن را.

نظامی .


و آنکس که مشفقست و دلش مهربان ماست
در جستن دوا به بر این و آن شود.

سعدی .


و گر خودپرستی شکم طبله کن
در خانه ٔ این و آن قبله کن .

سعدی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.