اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

با

نویسه گردانی: BA
با. (فعل دعایی )مخفف باد باشد. (برهان ) (هفت قلزم ). در فعل دعائی «بواد» بتخفیف «باد» و مخفف آن «با» آید :
مهمان شاهم هرشبی بر خوان اخوان الصفا
مهمان صاحبدولتی کش دولتی پاینده با.

مولوی . (آنندراج ) (شعوری ) (انجمن آرا).


جاخالی با (در تداول )؛ جاخالی باد.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۶۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
نعوذ با. [ ن َ ذُ بِل ْ لاه ] (ع جمله ٔ فعلیه ، صوت مرکب ) پناه می بریم به خدا. این کلمه را در وقتی گویند که احتمال بدی پیش آمد کاری باشد...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
با + عُرضه . [به ضم عین و فتح ضاد] (ص مرکب) همت، طاقت، توانایی. با عُرضه: فردی که دارای همت و توانایی است. در استفاده عملن عُرضِه (با کسر ضاد) تلفظ می...
پر اغماض . با عفو. چشم پوشی کردن از کار نامثبت کسی یا چیزی؛
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
غوره با. [ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) آش غوره و بعربی حِصرِمیَّه گویند. (فرهنگ رشیدی ). آش غوره ، چه «با» بمعنی آش است . (آنندراج ) (انجمن آرا). حص...
قاهر با. [ هَِ رُ بِل ْ لاه ْ ] (اِخ ) (الَ ...) محمدبن احمد معتضدعباسی (287 - 339 هَ . ق .)، نوزدهمین خلیفه از خلفای عباسی که به سال 320 هَ ...
کرنج با. [ ک ُ رَ ] (اِ مرکب ) اُرُزیّه . (بحر الجواهر). آش برنج .
گندم با. [ گ َ دُ ] (اِ مرکب ) آش گندم را گویند که حلیم باشد. (برهان ) (آنندراج ). هریسه . (ناظم الاطباء) : شوربا چند خوری دست به گندم با زن ک...
ماست با. (اِ مرکب ) ۞ آش ماست . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). آشی که در آن ماست کنند. آش ماست . (فرهنگ فارسی معین ) : وصف برنج زرد و خط س...
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ صفحه ۶ از ۱۷ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.