اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

بابک

نویسه گردانی: BABK
بابک . [ ب َ ] (اِ مصغر) پرورنده و پدر را گویند.(برهان ) (انجمن آرا). به معنی پدر بود :
یکبار طبع آدمیان گیر و مردمان
گر آدمست بابت وفرزند بابکی .

(فرهنگ اسدی چ اقبال ص 304).


بابکت باد قدس شد چه عجب
عیسی قدس باد بابک تست .

خاقانی .


پسر گفتش ای بابک نامجوی
یکی مشکلت می بپرسم بگوی .

سعدی (بوستان ).


|| تصغیر باب چنانکه مامک تصغیر مام است و این تصغیر بجهت تعظیم است . (برهان ) (آنندراج ) (غیاث ). پدر کوچک ، پاپک یعنی پدرجان . (فرهنگ شاهنامه ٔ دکتر شفق ). و گاه پدر خطاب بفرزند بابک کند :
مزن چنگ ای پسر در جنگ بابک
مکن زین پس بجنگ آهنگ بابک .

سوزنی .


|| امین و استوار باشد. (برهان ) (آنندراج ) (غیاث ). || نوعی از فیروزه که آنرا شهربابکی میگویند. (برهان ) (آنندراج ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
ابن بابک . [ اِ ن ُ ب َ ] (اِخ )عبدالصمدبن منصوربن حسن بن بابک . وفات 410 هَ .ق . شاعر معروف به زبان عربی . او اصلاً ایرانی بوده و بسیاری ...
بابک خرمی . [ ب َ ک ِ خ ُرْ رَ ] (اِخ ) رجوع به بابک خرم دین شود.
اردشیر بابک . [ اَ دَ / دِ رِ ب َ ] (اِخ ) رجوع به اردشیر بابکان شود.
بابک الخرمی . [ ب َ ک ُ ل ْ خ ُ ر رَ ] (اِخ ) رجوع به بابک خرم دین شود.
بابک خرم دین . یا خرمی [ ب َ ک ِ خ ُ ر رَ ](اِخ ) ابن الندیم در الفهرست آرد: واقدبن عمرو تمیمی که تاریخ بابک کرده است گوید: پدر بابک روغنگری...
بابک بر ابلق زدن .[ ب َ ب َ اَ ل َ زَ دَ ] (مص مرکب ) بابک بر ابلق زند،مؤلف آنندراج آرد: یعنی زمانه زجرکند ومحو سازد.
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.