اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

بابل

نویسه گردانی: BABL
بابل . [ ] (اِخ ) ابن قیس الجذامی . کسی است که روح بن زنباع الجذامی را که از مردان بنی امیه بود و در سال 64 هَ . ق . از جانب خلیفه مروان بن الحکم والی فلسطین شد از آن شهر بیرون راند و با ابن زبیر که برای خلافت در حجاز قیام کرده بود بیعت کرد. (رجوع به کتاب التاج چ قاهره 1322 هَ . ق . حاشیه ٔ ص 60 قمری شود).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
بابل . [ ] (اِخ ) جد شیخ زاهد گیلانی است ... و شیخ زاهد ولد شیخ روشن امیربن بابل بن شیخ پندار الکردی السبحانی بود و تاج الدین ابراهیم نام...
زر بابل . [ زَرْ رِ ب ِ ] (اِخ ) از رؤسای آبای اسرائیل که در اورشلیم به بنا نمودن خانه خدا دست زد. رجوع به ایران باستان ج 2 صص 947- 9...
بابل پشت . [ ب ُ پ ُ ] (اِخ ) یکی از نواحی مشهدسر. (سفرنامه ٔ مازندران و استرآباد رابینو ص 116 قسمت انگلیسی چ قاهره 1342 هَ . ق .). دهی از ده...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
بابل خانه . [ ب ُ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) لولی خانه و خرابات .(آنندراج ). فاحشه خانه و جنده خانه . (ناظم الاطباء).
ساحر بابل . [ ح ِ رِ ب ِ ] (اِخ ) کنایه از هاروت است که گویند یکی از آن دو فرشته است که در چاه بابل سرازیر آویخته بعذاب الهی گرفتارند. اگ...
بابل کنار. [ ب ُ ک ِ ] (اِخ ) از بلوکات ناحیه ٔ بارفروش ، دارای پانزده قریه . مساحت آن یک فرسنگ در یک فرسنگ ، مرکز آن درازکلا، حد شمالی آن ...
چاه بابل . [ هَِ ب ِ / ب ُ ] (اِخ ) چاهی در بابل که هاروت و ماروت در آن محبوس اند. (آنندراج ). چاهی در بابل که دو ملک هاروت و ماروت در آن...
بابل خواجه . [ ب ُ خوا / خا ج ِ ] (اِخ ) رودیست بسرزمین فارس آبش شیرین و گوارا از چشمه ٔ مورد برخاسته در کوشک قاسم بلوک خواجه بآب چشمه ٔ زن...
بابل السوق . [ ب ِ لِس ْ سو ] (اِخ ) محلی نزدیک دمشق .
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۳ ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.