اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

باتو

نویسه گردانی: BATW
باتو. (اِ) ۞ بمعنی باتس باشد که ترنج است . (برهان ) (آنندراج ) (انجمن آرا) (شعوری ) (دمشقی ). اترج . (دمشقی ). اترنج . (دمشقی ) (الفاظالادویه ). || حب السلاطین . (برهان ). حب السلاطین که او را دند نیز نامند. (آنندراج ) (انجمن آرا) (جهانگیری ) (شعوری ). رجوع به کرچک هندی شود. بهندی جمال گور گویند. (الفاظالادویه ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
باتو. (اِخ ) یا صاین خان . نام یکی از پادشاهان چنگیز. (برهان ) ۞ . نام یکی از خوانین مغول که او را باتوخان گفتندی و شهر سرای که از بلاد ت...
باتو. (اِخ ) در مغرب کوش ، نواحی شمالی عشق آباد.
باتو اغول . [ ](اِخ ) باتو فرزند گیوک خان بن اوکدای قاآن : ... و باتو برادران خود برکه اغول و توقاتیمور را با سپاه گران در مصاحبت منکوقاآن بموض...
خانان باتو. [ ن ِ ] (اِخ ) قلمرو ایشان :دشت قبچاق غربی ۞ و مسکن قبایل گوگ اردو (1224 - 1359 م .). خاندان باتو بر قسمتی حق سلطنت یافته بود...
خاندان باتو. [ ن ِ ] (اِخ ) نام طایفه ای بوده که در دشت قبچاق حکومت میکرده اند. رجوع به «خانان سیراردو» و «خانان باتو» شود.
باطو. [ ] (اِخ ) ضبط دیگری از کلمه ٔ باتو (باتوخان )، از سران طوایف مغول . رجوع به از سعدی تا جامی ص 59 و 374 شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.