باجی
نویسه گردانی:
BAJY
باجی . (اِخ ) ابوالولیدبن فرضی . رجوع به ابوفرضی و عبداﷲبن یوسف بن نصر، معجم البلدان و فهرست الحلل السندسیه ج 2 و سمعانی ورق 57 الف شود.
واژه های همانند
۲۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
باجی . (ص نسبی ) لفظ فارسی است بمعنی خراجی و باج دهنده . (غیاث ). باجگزار. (آنندراج ). || (اِ) باج و خراج نامعین . (ناظم الاطباء).
باجی . (ترکی ، اِ) در ترکی بمعنی خواهر و همشیره . (غیاث ) (آنندراج )(ناظم الاطباء). خواهر (خراسان ). از ثقات ایران مسموع شده که این لفظ مخصوص...
باجی . (هندی ، اِ) لفظ هندی بمعنی حصه ٔ طعام که بتقریب شادی یا ماتم بخانه ٔ مردم میفرستند. (غیاث ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || شوره . (نا...
باجی . [ جی ی ] (ص نسبی ) منسوبست به باجه که جایگاهی است از نواحی افریقا در دومنزلی تونس . (سمعانی ). منسوبست به باجه که نام دو قصبه و...
باجی . (اِخ ) (الباجی ) (القاضی ) (403 - 474 هَ . ق .) ۞ ابوالولید سلیمان بن خلف بن سعدبن ایوب بن وارث التجیبی المالکی الاندلسی الباجی .وی ا...
باجی . [ جی ی ] (اِخ ) علی بن محمدبن عبدالرحمان باجی ملقب به علاءالدین (631 - 714 هَ . ق ./ 1234 - 1315م .). عالم علم اصول ومنطق و از مردم...
باجی . [ جی ی ] (اِخ ) ابومروان محمدبن احمدبن عبدالملک لخمی باجی . رجوع به ابومروان محمد در همین لغت نامه و رجوع به عیون الانباء ج 2 صص ...
باجی . [ جی ی ] (اِخ ) عبدالعزیز مسلمةبن الباجی . اصل وی از مردم باجه ٔ مغرب و از بزرگان و اعیان اندلس بشمار و معروف به ابن الحفیداست . وی ...
باجی . (اِخ ) ابومحمد، محمدبن عبداﷲبن محمدبن علی باجی اندلسی . اصلش از باجه ٔ افریقاست . در اشبیلیه سکونت گزید. ابوموسی محمدبن عمر حافظ اصفه...
باجی . (اِخ ) محمدبن ابی معتوج ، از مردم باجةالزیت در ساحل و از خره ٔ رصفه است . در آن نشو و نما کرده و از شاگردان محمدبن سعید ابروطی بوده اس...