باجی 
        
     
    
								
        نویسه گردانی:
        BAJY 
    
							
    
								
        باجی . (اِخ ) ابوحفص  عمربن  محمودبن  غلاب  مقری  باجی . ابوطاهر سلفی  گوید: از باجه ٔ افریقا و اهل  قرآن  و صالح  بود. مولدش  را پرسیدم  گفت  رجب  434 هَ . ق . بباجةالقمح  بود نه  در باجه ٔ اندلس ، و در صفر 520 درگذشت . (از معجم  البلدان ).
    
							
    
    
    
        
            واژه های همانند
        
        
            
    ۲۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
								
    
    
									
            
										
                
                
                    
											
                        باجی . (ص  نسبی ) لفظ فارسی  است  بمعنی  خراجی  و باج دهنده . (غیاث ). باجگزار. (آنندراج ).  ||   (اِ) باج  و خراج  نامعین . (ناظم  الاطباء).
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        باجی . (ترکی ، اِ) در ترکی  بمعنی  خواهر و همشیره . (غیاث ) (آنندراج )(ناظم  الاطباء). خواهر (خراسان ). از ثقات  ایران  مسموع  شده  که  این  لفظ مخصوص...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        باجی . (هندی ، اِ) لفظ هندی  بمعنی  حصه ٔ طعام  که  بتقریب  شادی  یا ماتم  بخانه ٔ مردم  میفرستند. (غیاث ) (آنندراج ) (ناظم  الاطباء).  ||  شوره . (نا...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        باجی . [ جی ی  ] (ص  نسبی ) منسوبست  به  باجه  که  جایگاهی  است  از نواحی  افریقا در دومنزلی  تونس . (سمعانی ). منسوبست  به  باجه  که  نام  دو قصبه  و...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        باجی . (اِخ ) (الباجی ) (القاضی ) (403 - 474 هَ . ق .)  ۞  ابوالولید سلیمان بن  خلف بن سعدبن  ایوب بن  وارث  التجیبی  المالکی  الاندلسی  الباجی .وی  ا...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        باجی . [ جی ی  ] (اِخ ) علی بن  محمدبن  عبدالرحمان  باجی  ملقب  به  علاءالدین  (631 - 714 هَ . ق ./ 1234 - 1315م .). عالم  علم  اصول  ومنطق  و از مردم...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        باجی . [ جی ی  ] (اِخ ) ابومروان  محمدبن  احمدبن  عبدالملک  لخمی  باجی . رجوع  به  ابومروان  محمد در همین  لغت نامه  و رجوع  به  عیون الانباء ج  2 صص ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        باجی . [ جی ی  ] (اِخ ) عبدالعزیز مسلمةبن  الباجی . اصل  وی  از مردم  باجه ٔ مغرب  و از بزرگان  و اعیان  اندلس  بشمار و معروف  به  ابن الحفیداست . وی ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        باجی . (اِخ ) ابومحمد، محمدبن  عبداﷲبن  محمدبن  علی  باجی  اندلسی . اصلش  از باجه ٔ افریقاست . در اشبیلیه  سکونت  گزید. ابوموسی  محمدبن  عمر حافظ اصفه...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        باجی . (اِخ ) محمدبن  ابی معتوج ، از مردم  باجةالزیت  در ساحل  و از خره ٔ رصفه  است . در آن  نشو و نما کرده  و از شاگردان محمدبن  سعید ابروطی  بوده اس...