بادام  سیاه . [ م ِ ] (ترکیب  وصفی ، اِ مرکب ) بادامهائی  که بر تابوت  مرده  اندازند. میرخسروی  گوید 
: دو بادام  سیه  هر سو میفکن  در نظربازی 
نگه  دارش  که  روزی  بر سر تابوتم  اندازی . 
(آنندراج ).
 ||  کنایه از چشم  معشوق  باشد. جامی  گوید 
: چشم  تو جادوست  یا آهوست  یا صیاد خلق 
یا دو بادام  سیه  یا نرگس  شهلاست  این ؟ 
(آنندراج ).
در غیاث  بهمین  معنی  بادام سیه  آمده  است . رجوع  به  بادام  سیه  شود.