اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

باد دادن

نویسه گردانی: BAD DʼDN
باد دادن . [ دا دَ ] (مص مرکب ) جامه های پشمینه و موئینه را بمعرض هوای آزاد گستردن تا بیدها بمیرد و غله ٔ تر را برای منع از کپک زدن و خشکیدن و زوال رطوبت . رجوع به باد خوردن شود.
- باد دادن خرمن و جز آن ؛ با افشاندن کاه را از گندم و جو جدا کردن . پیش زدن . پاتی کردن . نَسْف . (منتهی الارب ).
- پنبه ٔ لحاف کهنه باد دادن ؛ کنایه از به پدران مرده ٔ خود افتخار کردن .
|| نابود ساختن خود یا کسی را، یا از دست دادن چیزی را :
آن وزیرک از حسد بودش نژاد
تا بباطل گوش و بینی باد داد.

مولوی .


|| بیرون کردن باد، چنانکه با دَم ِ آهنگران .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
خرمن کهنه به باد دادن . [ خ ِ / خ َ م َ ن ِ ک ُ ن َ / ن ِ ب ِ دَ ] (مص مرکب ) به دوست گذشته لاف زدن و غرور کردن . (غیاث اللغات ) (از آنندراج...
کاه پارینه به باد دادن . [ هَِ ن َ / ن ِ ب ِ دَ ] (مص مرکب ) کنایت است از لاف زدن و حکایت و سخنان گذشته گفتن و بر گذشته فخر کردن و نازید...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.