اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

باده فروش

نویسه گردانی: BADH FRWŠ
باده فروش .[ دَ / دِ ف ُ ] (نف مرکب ) فروشنده ٔ باده . می فروش . خمرفروش . خمار. شرابی . نَبّاذ. شراب فروش :
در حیرتم از باده فروشان کایشان
زین به که فروشند چه خواهند خرید! ۞

خیام .


کرده ام توبه بدست صنم باده فروش
که دگر می نخورم بی رخ بزم آرائی .

حافظ.


سِرّ خدا که عارف سالک بکس نگفت
در حیرتم که باده فروش از کجا شنید.

حافظ.


آمد افسوس کنان مغبچه ٔ باده فروش
گفت بیدار شو ای ره رو خواب آلوده .

حافظ.


تو بزم ساز بعشرت که صبح باده فروش
پی صبوح تو این تخته از دکان برداشت .

حسین ثنایی (از آنندراج ).


۞
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.