اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

بادیة

نویسه گردانی: BADY
بادیة. [ ی َ ] (ع اِ) بدو. صحرا. خلاف حضر. ج ، بادیات ، بَواد. (قطر المحیط). بوادی . (مهذب الاسماء). صحرا و بیابان . (غیاث ) (آنندراج ). خرابه . دشت بی آب وعلف : بادیه ٔ تیه ؛ صحرای تیه . (ناظم الاطباء). تأنیث بادی . صحرا. اهل البادیه ؛ تازیان چادرنشین صحراگرد. (ناظم الاطباء).و رجوع به شعوری ج 1 ورق 190 شود. و به اماله بیدیه گویند. (آنندراج ). و نسبت به آنرا بدوی گویند: حیره ، شهرکیست بر کران بادیه . (حدود العالم ). قادسیه ، شهرکیست بر راه حجاز و بر کران بادیه . (حدودالعالم ).
همه شاهان را خاک کف پای تو کند
از بلاد حبش و بادیه و زنگ و هراه .

منوچهری .


بستان بسان بادیه گشته ست پرنگار
از سنبلش قبیله و از ارغوانْش حی .

منوچهری .


تا هست خامه خامه بهر بادیه ز ریگ
وز باد غیبه غیبه بر او نقش بی شمار.

عسجدی .


امیر [ مسعود ] گفت : پس از حسنک در این باب چه گناه بوده است که اگر راه بادیه آمدی در خون آن همه خلق شدی . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 179). و خرامان و نازان همیشه در بادیه . (منتخب قابوسنامه ص 21).
رفته و مکه دیده آمده باز
محنت بادیه خریده بسیم .

ناصرخسرو.


چند در این بادیه ٔ خوب و زشت
تشنه بتازی بامید سراب ؟

ناصرخسرو.


بشناس حرم را که هم اینجا بدر تست
با بادیه و ریگ مغیلانْت چه کار است ؟

ناصرخسرو.


گر دلم سوزد سموم بادیه
بس مفرح کز لب و خالش کنم .

خاقانی .


گر زخم یافته دلت از رنج بادیه
دیدار کعبه مرهم راحت رسان شده .

خاقانی .


خضر لب تشنه در این بادیه سر گردان داشت
راه ننمود که بر چشمه ٔ حیوان برسم .

خاقانی .


و لشکر فرستاد تاناگاه او را در میان بادیه بگرفتند. (فارسنامه ٔ ابن البلخی ص 103).
بپایان این بادیه کس رسید
همان پیکری دیگر از خلق دید.

نظامی .


چو یک مه در آن بادیه تاختند
ازو نیز هم رخت پرداختند.

نظامی .


روز قیامت که برات آورند
بادیه را درعرصات آورند.

نظامی .


عزت کعبه بود آن ناحیه
دزدی اعراب و طول بادیه .

مولوی .


هرکه گستاخی کند اندرطریق
گردد اندر بادیه ٔ حسرت غریق .

مولوی .


کاروان در کاروان زین بادیه
میرسد در هر مسا و غادیه .

مولوی .


ببوی آنکه شبی در حرم بیاسایند
هزار بادیه سهلست اگر بپیمایند.

سعدی (بدایع).


خوشست زیر مغیلان براه بادیه خفت
شب رحیل ، ولی ترک جان بباید گفت .

سعدی (گلستان ).


در بادیه تشنگان بمردند
از حِلّه بکوفه میرود آب .

سعدی .


خوش است شیر شتر تشنگان بادیه را
ولی بدیدن روی عرب نمی ارزد.

(از حاشیه ٔ خطی احیاءالعلوم ).


|| بترکی ، پیاله ٔ بزرگ . (غیاث ) (آنندراج ). || جام شراب . ساتکینی . خنور شراب . ظرفهای سفالی شراب و کوزه های شراب . (ناظم الاطباء). اصل آن باطیه است یا باطیه معرب آنست و عرب آنرا ناجود گوید ودر تداول عامه آنرا بادیه گویند. ظرفی مقعر از آبگینه یا مس و مانند آن . کاسه ٔ مسین . ظرفهای مسین بزرگ جهت غذاخوری . (ناظم الاطباء). و رجوع به باطیه شود. || (اصطلاح طب ) اسباب بادیه ؛ علل آغازی . نشستن اندر آفتاب یا حرکتی سخت یا چیزی گرم خوردن چون پلپل و سیر سبب تب گردد و چون زخمی که بر سر افتد سبب فرود آمدن آب اندر چشم یا سبب علت انتشار گردد. این سبب ها و مانند این را طبیبان اسباب بادیه گویند. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ).
- امثال :
خانه ٔ خرس و بادیه ٔ مس .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۲ ثانیه
بادیة. [ ی َ ] (اِخ ) بنت غیلان ثقفی . از صحابه بود. صاحب الاصابه آرد بادیة بنت غیلان بن سلمة الثقفی بود و چون پدرش اسلام آورد او نیز مسلمان...
بادیة بنی اسد. [ ی َ ت ُ ب َ اَ س َ ] (اِخ ) نام یکی از بادیه های عرب است . (الوزراء و الکتاب چ مصر 1357 هَ . ق . ص 65).
بادیه . [ ی َ / ی ِ ] (ع اِ) رجوع به بادیة شود.
بادیه نوعی ظرف مسی قابلمه مانند است که فاقد درب و فاقد دستبوده گیره که قبلاً جزء ظروف و لوازم خانگی در آباده بوده است .
بادئه . [ دِ ءَ ] (ع ص ، اِ) سخن بکر که کس نگفته باشد. (منتهی الارب ).
بادیه گرد. [ ی َ / ی ِگ َ ] (نف مرکب ) بیابان گرد. بیابان پیما. (آنندراج : بادیه آشام ). و رجوع به بادیه آشام و بادیه پیمای شود.
بادیه نشین . [ ی َ / ی ِ ن َ / ن ِ ] (نف مرکب ) مردم چادرنشین صحراگرد. (ناظم الاطباء). صحرانشین . بدوی . بادی . چادرنشین . وبری . اهل وَبَر. اعرا...
بادیه آشام . [ ی َ / ی ِ ] (نف مرکب ) نوشنده ٔ ساتگین . آشامنده ٔ بادیه ٔ شراب . در شعری که صاحب آنندراج آورده شاعر صنعت ایهام بکار برده و مع...
بادیه خردک . [ ی َ / ی ِ خ ُ دَ ] (اِخ ) کرمینیه یاکرمینه . ازجمله روستاهای بخارا باشد. رجوع به کرمینیة و کرمینه شود. (احوال و اشعار رودکی ج ...
بادیه ٔ غول . [ ی َ / ی ِ ی ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از دنیای فانی باشد. (برهان ) (آنندراج ).
« قبلی صفحه ۱ از ۲ ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.