باذار
نویسه گردانی:
BAḎʼR
باذار. (اِخ )(بند...) ظاهراً بندی به یمن از ساخته های بهمن : از آثار او [ بهمن ] بند کوارفارس و باذار در یمن . اکنون آنرا تماشا خوانند... (تاریخ گزیده چ عکسی ص 98).
واژه های همانند
۹۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۳ ثانیه
بازار گرم . [ رِ گ َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) بازار بارونق ، رایج ، پرخریدوفروش ، بسیارمعامله .
بازار ماخ . [ رِ ] (اِخ ) بازاری به بخارا. رجوع به احوال و اشعار رودکی ج 1 ص 560 شود.
بازار اسب . [ اَ ] (اِخ ) نام در شِمالی قلعه ٔ اختیار الدین ، در شهر بند هرات . رجوع به روضات الجنات چ امام ص 79 و حبیب السیر چ قدیم طهران ج ...
بازار تیز. [ رِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) بازار بارونق . بازار بارواج . بازار پرداد و ستد، بسیارمعامله . بازار فراوان مشتری .
پُشت بازار نام محلهای در غرب شهر خرمآباد است.[۱] این محله شهر خرمآباد است و وجه تسمیهاش بیشتر به خاطر وجود کاروانسرای میرزا سیدرضا است. پشت بازار ...
ینی بازار. [ ی ِ ] (اِخ ) خطه ای است در بین دو ولایت قوصوه و بوسنه با 7350 کیلومتر مربع مساحت و 153000 تن جمعیت ، مرکب از مسلمان و مسیحی . خ...
ینی بازار. [ ی ِ ] (اِخ ) نام یک قصبه ٔ مرکز قضایی است در سنجاق موسوم به همین اسم و آن دارای 13000 تن نفوس و جوامع متعدد و مدارس ابتدایی...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
هفته بازار. [ هََ ت َ / ت ِ ] (اِ مرکب ) بازارهای موقت که هفته ای یک بار ترتیب دهند، مثل شنبه بازار، جمعه بازار، دوشنبه بازار. (از یادداشتهای ...
بازار جستن . [ ج ُ ت َ ] (مص مرکب ) یافتن بازار. بدست آوردن بازار. تَسَوﱡق . (دهار) (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ).