اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

بار بردن

نویسه گردانی: BAR BRDN
بار بردن . [ ب ُدَ ] (مص مرکب ) حمل بار و نقل کردن آن :
حاجی تو نیستی شتر است ازبرای آنک
بیچاره خار میخورد و بار می برد.

سعدی .


برد هر کسی بار درخورد زور
گرانست ران ملخ پیش مور.

سعدی (بوستان ).


|| بمجاز، رنج کشیدن . تحمل مشقت کردن :
همانا زمان آمدستم فراز
وزین بار بردن نیابم جواز.

فردوسی .


برند ازبرای دلی بارها
خورند ازبرای گلی خارها.

سعدی (بوستان ).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.