اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

بار برگرفتن

نویسه گردانی: BAR BRGRFTN
بار برگرفتن . [ ب َ گ ِ رِ ت َ] (مص مرکب ) بار برداشتن از حیوان بارکش . || حامله شدن . آبستن گشتن . باردار گشتن . باردار شدن : مادر موسی بار برگرفت . (ابوالفتوح ). || بمجاز بار از دل کسی برگرفتن ؛ کنایه از کاستن رنج و اندوه کسی . تخفیف دادن آلام و رنجهای او :
بار بی اندازه دارم بر دل از سودای عشقت
آخر ای بیرحم باری از دلم برگیر باری .

سعدی (خواتیم ).


مرا رفیقی باید که بار برگیرد
نه صاحبی که من از وی کنم تحمل بار.

سعدی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.