اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

بار داشتن

نویسه گردانی: BAR DʼŠTN
بار داشتن . [ ت َ ] (مص مرکب ) حامله بودن . بچه در شکم داشتن :
یکی خوب چهره پرستنده دید
کجا نام او بود ماه آفرید
که ایرج بدو مهر بسیار داشت
قضا را کنیزک ازو بار داشت .

فردوسی .


ز سام نریمان همو بار داشت
ز بار گران تنْش آزار داشت .

فردوسی .


و مادر یحیی گفت من چنین میدانم که مریم بار دارد. (قصص الانبیاء ص 202). || میوه داشتن . ثمر داشتن :
شرف دارد درخت از میوه آری
که باشد تا ندارد هیچ باری ؟

ناصرخسرو.


|| بمجاز، درد و رنج داشتن .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
دیگ بر بار داشتن . [ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) دیگ بر بار کردن . دیگ بر دیگدان نهادن جهت طبخ طعام . (آنندراج ).
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.