بارن
نویسه گردانی:
BARN
بارن . [ رَ ] (اِ) پوست پنبه . (الفاظ الادویه ٔ هندی ).
واژه های همانند
۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
بارن . [ رِ ] (اِخ ) وارنه . ناحیت البرز. ۞ کرزوس چون از کورش شکست خورد شاه ایران جوانمردانه با او رفتار کرد و قسمتی از داراییش را بدو باز...
بارن . [ رُ ] (فرانسوی ، اِ) ۞ بارون . لقبی بوده است که اروپائیان در گذشته آن را به مالک زمین وسیع میدادند. اشراف زمیندار، فروتر از ویکنت...
بارن . [رُ ] ۞ (اِ) نام یکی از ارباب منازل قمر در تداول هیئت هندوان بود، چه منجمان آنان می پنداشتند ستارگان را مقامی است که به منزله ...
بارن . (اِخ ) ۞ خاورشناسی است که در 1876 م . ایران و قفقاز و ترکیه را سیاحت کرد و اطلاعات زیادی بدست آورده و سفرنامه ای تألیف و منتشر س...
بارن منتر. [ ] (اِخ ) ۞ کلمه ای است هندی که بر یکی از جهات اطلاق می شده است . (ماللهند چ لیپزیک 1925 ص 250 س 1).