اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

بال و پر

نویسه گردانی: BAL W PR
بال و پر. [ ل ُ پ َ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) پرو بال :
جز صبر تیر او را، اندر جهان سپر نیست
مرغیست صبرکاو را جز خیر بال و پر نیست .

ناصرخسرو.


نگویی بیضه یکرنگ است و مرغان هریکی رنگی
نوای هر یکی رنگی دگرسان بال و پر دارد.

ناصرخسرو.


هر خشک و تر که یافتم از غم بسوختم
هربال و پر که داشتم از دم بسوختم .

خاقانی .


کوچه تنگ است ای پسر، با پر نگنجد هیچ مرغ
بال و پر بگذار تا بتوانی آسان آمدن .

خاقانی .


دور گردون گسست بیخ و بنم
مرگ یاران شکست بال و پرم .

خاقانی .


مگراقبال شمعی نو برافروخت
که چون پروانه غم را بال و پرسوخت .

نظامی .


و رجوع به پرو بال شود.
- بال و پر دادن ؛ نیرو دادن . دست قدرت او را گشادن . نیرومند ساختن . گذاردن که بسط قدرت یابد. پروبال دادن .
- بال و پر زدن ؛ تکان دادن پرندگان پر و بال خویش را برای پراکندن حشرات از تن خود یا بهنگام سر بریدن و گاه بهنگام پراکندن و پاشیدن دانه بر ایشان یا جوجگان بهنگام مشاهده ٔ مادر که قصد طعمه دادن به ایشان دارد.
- || پریدن و پرواز کردن بسوی چیزی یا در طلب چیزی و یا در هوای چیزی :
دلی که بال و پری در هوای خاک بزد
ندید خواب شکفتن چو غنچه ٔ تصویر.

خاقانی .


- بال و پرزده ؛ پرو بال زده در مقام نفرین گفته شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۳ ثانیه
پر و بال . [ پ َ رُ / رْ رُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) پَر. مجازاً نیرو. قدرت . توانائی : بخواهم که شاها عنایت دهی که باشد مرا عون تو پَرّ و بال...
پر و بال زدن . [ پ َ رُ زَ دَ ] (مص مرکب ) پرپر زدن .دست و بال زدن مرغ . و نفرینی است : پر و بال بزنی !
پر و بال زده . [ پ َ رُ زَ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) نفرینی است .
پر و بال کردن . [ پ َ رُ ک َ دَ ](مص مرکب ) قوت گرفتن : اگر بگذاریم ایشان را به زمین قرار گیرند و پر و بال کنند. (تاریخ بیهقی ص 480).
پر و بال داشتن . [ پ َ رُ ت َ ] (مص مرکب ) کنایه از زور و قوت و قدرت داشتن باشد. (برهان قاطع).
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.