اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

بان

نویسه گردانی: BAN
بان . (اِ) بیدمشک . (آنندراج ). مشک بید. (برهان قاطع) (غیاث اللغات ). خلاف بلخی . بید طبری . گربه بید. (یادداشت مؤلف ). درختی است که گل و برگ آن خوشبوی است ، عجم آن را بیدمشک خوانند در عربی قضیب البان گویند، و شعرا قد محبوب را به آن تشبیه کنند. در این معنی بانک هم گویند «باکاف پارسی ». (از فرهنگ شعوری ج 1 ص 181). درختی کوته است و شکوفه اش مایه ٔ عرق بیدمشک . (نزهة القلوب ). درختی است که گل آن خوشبوی است و آنرا بیدمشک گویند. (صحاح الفرس ). نوعی از درخت مشهور به سرو. (لغت نامه ٔ مقامات حریری ) :
زبان و ارغوان و اقحوان و ضیمران نو
جهان گشته ست از خوشی بسان لات والعزی .

منوچهری .


و نیز رجوع به درختان جنگلی ثابتی ص 24 شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۰۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
بان زیارت . [ زِ رَ ] (اِخ ) دهی است از بخش چوار شهرستان ایلام که در 26 هزارگزی شمال باختری چوار و 24 هزارگزی باختر راه شوسه ٔ ایلام به ...
بان گنجاب . [ گ ُ ](اِخ ) دهی است از دهستان باوندپوربخش مرکزی شهرستان شاه آباد که در 32 هزارگزی شمال خاور شاه آباد و 8 هزارگزی شمال چهار زب...
بان روشان . (اِخ ) دهی است از بخش صالح آباد شهرستان ایلام که در 13 هزارگزی شمال صالح آباد در کنار شوسه ٔ ایلام به مهران واقع است . ناحیه ایس...
بان آواره . [ رَ ] (اِخ ) ده کوچکی است از بخش گوران شهرستان شاه آباد که در انتهای اراضی پالان واقع شده و 20 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغر...
بان بربیتا. [ ب َ ] (هزوارش ، اِ) به لغت زند و پازند فیل را گویند و آن جانوری است کلان در هندوستان . (برهان قاطع) ۞ (آنندراج ) (ناظم الاطب...
بان شیروان . (اِخ ) ده کوچکی است از بخش گوران شهرستان شاه آباد که نزدیک بیرقوند واقع است و 5 خانوار سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ...
داردیده بان . [ دی دَ / دِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کولیوند بخش سلسله ٔ شهرستان خرم آباد که در 33هزارگزی جنوب باختری الشتر و 21هزارگزی با...
درزوسایه بان . [ دُ ی َ ] (اِخ ) نام یکی از دهستانهای ششگانه ٔ بخش مرکزی شهرستان لار. حدود و مشخصات آن بقرار زیر است : از شمال و شمال خاوری ...
حیدردیده بان . [ ح َ دَ دَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان فراتوره ٔ بخش دیواندره ٔ شهرستان سنندج . ناحیه ای است کوهستانی سردسیری . دارای 120 تن ...
دیده بان گاه . [ دی دَ / دِ ] (اِ مرکب ) (از: دیده + بان + گاه ) محل دیده بان . دیده : بدان تا برد دیده بان گاه تخت بر او دیدبانان بیدار بخت ....
« قبلی ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ صفحه ۱۰ از ۱۱ ۱۱ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.