اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

بان

نویسه گردانی: BAN
بان . (اِخ ) از قرای نیشابور و در جزو دیه های ارغیان است . (از مرآت البلدان ج 1 ص 162). دهی است در نیشابور. (از معجم البلدان ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۰۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۰ ثانیه
گرده بان . [ گ ِدَ / دِ ] (ص مرکب ) نگهبان ، چه گرده بمعنی نگاه هم آمده است . (برهان ) (آنندراج ). جردبان معرب گرده بان است . (منتهی الارب ...
گوگل بان . [ گ َ / گُو گ َ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) شبان گاو. گاوگل بان . شبان گله ٔ گاو. رجوع به گوگل و گاوگل و گاوگلبان شود.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
گواره بان . [ گ َ رَ / رِ ](ص مرکب ، اِ مرکب ) گله بان و شبان . (ناظم الاطباء).
یخچال بان . [ ی َ ] (ص مرکب ) یخچال وان . آنکه مراقبت و نگهبانی یخچال را بعهده دارد. (یادداشت مؤلف ). یخچالدار. کسی که به بستن آب در زمینه...
بان بلاک . [ ب ِ ] (اِخ ) نام طایفه ای از طوایف ترکمن ایران . (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 104).
بان امرو. [ اِ ] (اِخ ) دهی است از بخش چوار شهرستان ایلام که در 18 هزارگزی شمال باختری چوار و هزارگزی باختر راه شوسه ٔ شاه آباد واقع است ....
بان باسک . [ س َ ] (اِخ ) نام طایفه ای از طوایف جنوب هند، آنچنان که در باج پران آمده است . (از ماللهند بیرونی ص 150).
بان قلان . [ ق ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان صالح آباد شهرستان ایلام که در 5 هزارگزی باختر ایلام نزدیک راه شوسه ٔ ایلام به شاه آباد در دام...
بان سعید. [ س َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سورسور بخش کامیاران شهرستان سنندج که در 36 هزارگزی شمال خاور کامیاران و طرفین رودخانه ٔ گاورود...
« قبلی ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ صفحه ۷ از ۱۱ ۸ ۹ ۱۰ ۱۱ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.